دور از چشم اینور اونور میچرخی، فکر میکنی چطوری میتونی بازیام بدی، دوست معمولی صداش میکنی، در حالی که منو دیوونه صدا میکنی، هر روز بیشتر بهم فشار میاری، پس چطور میتونی منو سرزنش کنی؟
چون خسته شدم از اینکه مثل یه تور ایمنی ازم استفاده کنی، بهونههات رو باور نمیکنم، حتی نفس هدر نده، آره، خندهداره که میخوای برگردم، من دارم میرم، در واقع تمومش کردم، تقصیر خودته.
نیازی به بغل و بوسهای تو ندارم، بغل و بوسها چیزی رو عوض نمیکنن، چون با من کثیف بازی کردی، خیلی بدجنسی، نمیتونی درستش کنی، با بغل و بوسها، حتماً داری توهم میزنی اگه فکر میکنی منو داری، من دیگه رفتم.